گریهــــ های امپراطــــــــور



دنیای عجیبی است،
اشک میریزم و مینویسم به یاد خنده هامان،
به یاد روز هایی که با تو گذشت.
مینویسم به خاطر تمام قهقهه هایی که امروز به یادشان زار میزنم.
-چه کوتاه است فاصله ی میان -بودن-و-رفتن-
(تو)میروی و (من )میمانم.
من میمانم و خاطراتت. . .
کجا میروی رفیق؟ ؟.
____قلبم♡ به بودنت عادت کرده است. . .
رد پای خاطراتت قلبم♡ را می سوزاند•••
و امروز؛
برای ابد
مفهوم 《نبودنت》روی قلبم♡سنگینی میکند.
♡دوستت دارم♡
برای/ابد/•••


به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد

که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد

لب تو میوه ممنوع ولی لب هایم

هر چه از طمع لب سرخ تو کند نشد

با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر 

هیچ کس!هیچ کس به اینجا تو مانند نشد

هرکسی در دل من جای خودش را دارد

جانشین تو در این سینه خداوند نشد

خواستند از تو بگویند شبی شاعر ها

عاقبت با قلم شرم نوشتند:نشد!


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

Best Camp آوای مهر بروجرد حفاظ رودیواری Heidi شروع شد. شروعی دیگر یا شاید پایان شروعی دوباره... درب ضد سرقت ساغر چت خدمات کار در ارتفاع آکام پوشش شهر آگهی رایگان جارچی